بی خداییارزش شناختی یا سازنده، وجود خدا را به نفع مطلقیت والاتر» مثل انسانیت رد میکند. اینگونه از بیخدایی حامی انسانیت به عنوان سرچشمه مطلق اخلاقیات و ارزشهاست، و به افراد اجازه میدهد که مشکلات را بدون توسل به خدا حل نمایند. بر خلاف این دیدگاه، یکی ازانتقاد های رایج از بی خدایی این بودهاست که -انکار وجود خدا منجر به نسبی گرایی اخلاقیی میشود، و در نتیجه ما را بدون بنیاد اخلاقی باقی میگذارد،یا اینکه منجر به زندگی بیمعنی و تیرهروز میگردد. ب پاسکال در کتاب تعاملات خود برای این دیدگاه استدلال کردهاست.
فیلسوف فرانسویژان پل سارتر خود را به عنوان نمایندهای برای اگزیستانسیالیسم بی خدا» معرفی نمود. او کمتر نگران رد وجود خدا بود و بیشتر درصدد این بود که انسان نیاز دارد… خود را بازیابد و درک کند که هیچ چیزی نمیتواند او را از خودش نجات دهد، حتی اثبات معتبر وجود خدا.» سارتر گفتهاست که نتیجه فرعی بیخدایی او این است که اگر خدا وجود ندارد، حداقل یک موجود وجود دارد که در او وجود بر ماهیت مقدم است، موجودی که قبل از اینکه توسط هیچ مفهومی تعریف شود وجود دارد… این موجود انسان است.» پیامد عملی این شکل از بیخدایی توسط سارتر اینطور بیان شده که چون هیچ قانون پیشینی یا ارزش مطلقی برای استناد در مورد آنچه در رفتار انسان حاکمیت دارد وجود ندارد، انسانها محکوم» هستند تا آن را برای خودشان بسازند، و از این لحاظ انسان» مسئول مطلق هر کاری است که انجام میدهد.
وجود ,خدا ,بی ,بیخدایی ,اینکه ,موجود ,وجود خدا ,وجود ندارد، ,به عنوان ,است که ,را بدون
درباره این سایت