بی خداییارزش شناختی یا سازنده، وجود خدا را به نفع مطلقیت والاتر» مثل انسانیت رد میکند. اینگونه از بیخدایی حامی انسانیت به عنوان سرچشمه مطلق اخلاقیات و ارزشهاست، و به افراد اجازه میدهد که مشکلات را بدون توسل به خدا حل نمایند. بر خلاف این دیدگاه، یکی ازانتقاد های رایج از بی خدایی این بودهاست که -انکار وجود خدا منجر به نسبی گرایی اخلاقیی میشود، و در نتیجه ما را بدون بنیاد اخلاقی باقی میگذارد،یا اینکه منجر به زندگی بیمعنی و تیرهروز میگردد. ب پاسکال در کتاب تعاملات خود برای این دیدگاه استدلال کردهاست.
فیلسوف فرانسویژان پل سارتر خود را به عنوان نمایندهای برای اگزیستانسیالیسم بی خدا» معرفی نمود. او کمتر نگران رد وجود خدا بود و بیشتر درصدد این بود که انسان نیاز دارد… خود را بازیابد و درک کند که هیچ چیزی نمیتواند او را از خودش نجات دهد، حتی اثبات معتبر وجود خدا.» سارتر گفتهاست که نتیجه فرعی بیخدایی او این است که اگر خدا وجود ندارد، حداقل یک موجود وجود دارد که در او وجود بر ماهیت مقدم است، موجودی که قبل از اینکه توسط هیچ مفهومی تعریف شود وجود دارد… این موجود انسان است.» پیامد عملی این شکل از بیخدایی توسط سارتر اینطور بیان شده که چون هیچ قانون پیشینی یا ارزش مطلقی برای استناد در مورد آنچه در رفتار انسان حاکمیت دارد وجود ندارد، انسانها محکوم» هستند تا آن را برای خودشان بسازند، و از این لحاظ انسان» مسئول مطلق هر کاری است که انجام میدهد.
ارائه آماری دقیق از تعداد آتئیست ها و ندانم گرایان در کشورهای اسلامی به خصوص ایران چندان ساده نیست. گزارش سالانه ازادی اندیشه که از سوی اتحادیه جهانی انسانگرا و اخلاقگرا IHE منتشر شده نشان می دهد چه خطرات و قوانین کیفری و مقرارت محدود کننده ای برای خداناباوران در کشورهای مختلف جهان وجود دارد.
در این بین،ایران از جمله هفت کشوری است که آتئیسم در آن بر اساس این گزارش با خطر مجازات مرگ روبروست. بنابراین تعجبی ندارد که هیچ آمار دقیقی از تعداد بی خدایان در جامعه ایرانی وجود نداشته باشد. ضمن اینکه توصیف آتئیسم و بی خدایی و مرزبندی آن با باور سکولار یا حتی بی دینی به سادگی ممکن نیست. بسیاری از افراد خود را بی دین معرفی می کنند اما خود را آتئیست نمی دانند و برخی نیز موقعیت خود را جایی میان خداناباوری و ندانم گرایی ارزیابی می کنند.
پس از درگذشت استیون هاوکینگ فیزیکدان و کیهانشناس برجسته بریتانیایی، بحث های دامنه داری در شبکه های اجتماعی فارسی زبان در گرفت. محور عمده این بحث ها، غالبا دیدگاه جنجالی هاوکینگ درباره خود به خودی بودن پیدایش جهان و عدم وجود خدا بود. استیون هاوکینگ تنها دانشمندی نیست که با استقبال خداناباوران و ندانم گرایان ایرانی روبرو شده است. آثار ریچارد داوکینز، زیست شناس مشهور بریتانیایی، ﺩﻧﯿﻞ ﺩﻧﺖ، ﺳﻢ ﻫﺮﯾﺲ، ﮐﺮﯾﺴﺘﻮﻓﺮ ﻫﯿﭽﻨﺰ به گسترش روزافزون آن بخش از بی خدایی در ایران منجر شده است که می توان آن را ″آتئیسم علمی″ نامید.
به عبارت دیگر در چنین اندیشه ای رد خدا و مذهب، نتیجه طبیعی مطالعه در فیزیک و کیهان شناسی و همچنین زیست شناسی فرگشتی و نظریه تکامل است. این نگرش به لحاظ بنیادین متفاوت از آتئیسم فلسفی است. براهین آتئیست ها و ندانم گرایان در فضای فکری فارسی زبان، اغلب ارتباطی با استدلال های فلسفی یا تاریخی و اجتماعی ندارد و به صورت عمده، برگرفته از مطالعه و تحلیل متون علمی و درک نظریات فیزیک جدید و زیست شناسی تکاملی و نظایر آن است.
بر اساس این تلقی از آتئیسم، بر خلاف برداشت های قدیمی تر از بی خدایی، دین یک پدیده مضر و خطرناک برای صلح و آینده بشریت است و نه تنها نباید تحمل شود بلکه باید در کشاکش بحث با دینداران، مورد انتقاد قرار گرفته و با استناد به علم و استدلال منطقی افشا شود. از دید آتئیسم علمی و بی خدایی نو، تاکید دین روی مفهوم ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﺍﻟﻬﯽ، اندیشه ویرانگری است که حاصلی جز جزم اندیشی و تعصب و دگماتیسم ندارد و تجربه تاریخ بشر نیز نشان داده که بسیاری از جنگ ها و کشتارها در سراسر جهان، منشاء دینی داشته و اینک بشر با رد دین و جایگزینی آن با علم می تواند به صلح پایدار دست یابد
اینکه چرا یک گروه از انسان ها به آتئیسم گرایش دارند، دلایل زیادی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
آتئیسم ها معتقدند که برای جواب به چگونگی آفرینش باید به دنبال جواب های درست و قانع کننده بود. پاسخ های خیالی از نظر آتئیسم تنها توسل به آسمانهاست که منطق خاصی در پشت آن نیست.
آتئیسم ها برای نظریات و اعتقادات خود براهین متعددی را عنوان می کنند. آنها از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی بهره می گیرند و علت عدم باور به خدای ماوراطبیعه را به فقدان شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی های متناقض و اختفای الهی می دانند. البته اگر چه بسیاری از آتئیست از فلسفه های سکولار استفاده می کنند، اما برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. دلایل آنها برای گرویدن به مسلک آتئیسم متفاوت و متعدد است. آنها بر این باروند که آتئیسم یا بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان بینی بهینه تر است، در نتیجه آنها هیچ مسئولیتی برای اثبات خدا ندارند و بلکه مدام به دنبال دلایلی برای اثبات بی خدایی هستند.
در اروپا به آتئیسم ها ماده باوران یا بی دین ها نیز گفته می شود. در دیگر کشورهایی که به وجود خدا ایمان دارند، آتئیسم ها زندگی می کنند. در فرهنگ هایی که یک نماد را به عنوان خداوند پرستش می کنند، نمی توان به آنها برچسب آتئیسم زد. برای مثال هندوهایی که گاو را مقدس می دانند، خداوند در یک حیوان متجلی شده است و گذشته از باور اشتباه، آنها منکر وجود خدا نیستند. چرا که خدا در نزد این گروه ها به شکل دیگری تعریف شده است.
بخایم خیلی گسترده به این موضوع فکر کنیم میشه عدم باور وجود خدا!!! اگر بخایم ساده تر بگیم میشه رد کردن این اعتقاد که خدایی وجود دارد. در معنایی حتی محدودتر، خداناباوری، بهطور مشخص، این موضع است که هیچ خدایی وجود ندارد.خداناباوری، در تقابل با خداباوری است.که در کلیترین شکل، این اعتقاد است که حداقل یک خدا وجود دارد.
درباره این سایت